شاینا گلیشاینا گلی، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 23 روز سن داره

لوبیای کوچولوی زمستونی

اختصارات شاينايي

مامان = ماماني = مامايي = مايي بابا= بابايي = بايي نوم نوم [ خوردني ] = نومي كلمات جديد : تاتا = تافي. تاتي [ با لهجه مخصوص خودش] دستمون و ميگيره ميگه تاتي هي بايد خونه گز كنيم با خانوم هههههههه پايي = دمپايي ( دمپايي بزرگ ما رو ميكنه پاش و به سختي باهاشون راه ميره اگه اصلا نشه يه لنگه ميپوشه و راه ميره باباش براش دو جفت دمپايي پاشنه دار خوشگل خريده ولي چون پاشنه داره پاش نميكنم فعلا
17 فروردين 1393

اين نعمت بهشتي من

چه خوبه که تو دنیایی که همه خبرهاش بوی وحرص و طمع و خصومت و وحشیگری میده ، خدا برام فرشته ای رو فرستاده تا بتونم بوی پاکی و معصومیت و بهشت رو بشنوم. چه خوبه که کمتر میتونم از دنیا بخونم و بشنوم و ببینم. وای بر من که فرشته کوچک من واقعا به چه دنیایی پا گذاشته؟ خدایا وای بر من اگر من نتونم به فرشته ام به همون اندازه که زیبایی بهم هدیه کرده، زیبایی براش به بار بیارم. خدایا شرمنده ام نکنی من رو پیش این دختر از گل بهتر که با وجودش یه عالمه زیبایی و شادی و امید به زندگی و حس خوب برای من آورده
17 فروردين 1393

جشن تولد كفشدوزكي شاينا

شاينا جوجم بالاخره ديشب جشن تولدت رو برگزار كرديم همه چیز خدارو شكر خوب بود به خودمون و همه مهمونا هم خوش گذشت شما هم رویهم رفته خوب بودي فقط آخر مهموني خيلي خسته شدي و بد اخلاق شدي و گريه كردي البته حق داشتي زندايي ياسمن هم كه تقريبا چيزي از مهموني نفهميد چون همش بغلش بودي مراسم کیک بری اول مهمونی برگزار شد از فشفشه می ترسیدی یه کم رقصیدیم و بعد شام و دوباره رقص و بعدم کادو ها رو باز کردیم .  اول چند تا از تزیینات تولد رو میزارم      البته یه سری از عکسا هنوز دستم نرسیده که بعدا میزارم اینم کادوی مامان برای گل دختر   ولکام روی د ر   اینم دخمل...
8 اسفند 1392

دايرة المعارف شايناي يه ساله

دایره المعارف شاینا :  دَدَ دا دا= دايي = دايي سعيد. اَپ = آب د دو تا تا= تاتي لیيييييي = لي لي ليلي حوضك تو تو عبا= تاب تاب عباسي تْ = تافي مامان بابا  نی نی می می پیش پیش وزززززز جیک جیک  اولین راه رفتن 5-11-92 وقتي چيزي از دستت ميوفته زمين زودي ميگي اُخخخخ بهت ميگم دست بده دست ميدي وقتي دراز ميكشم رو زمين با يه لبخند مياي دست ميندازي گردنم سفت دلم ضعف ميره جوجه مهربون
27 بهمن 1392

365 روزه گيت مبارك

 به نام خدایی که خیلی مهربونه و ما زمینی ها رو لایق داشتن فرشته هایی مثل تو میدونه. سلام دخترم در در آستانه یکساله شدنت هستیم با هم آمدیم این راه را و تو یکساله میشوی و  جلوی چشمم جان میگیری و راه میروی و میدوی و روزی میروی که باید بروی و باید که شاهد بالندگی و من شدن بیش از پیشت باشم . تو این یک سالی که گذشت با هر بیقراریت بیقرار شدم و با هر لبخندت , خنده شادی در دلم سر دادم... تو سعی می کنی با قدمهای لرزانت ایستادن و راه رفتن را تجربه کنی و من با هر تلاشت , موجی از شادی و عشق را تجربه می کنم و امید به زندگی را بیش از پیش در سر می پرورانم. "مامان" گفتن تو ,برایم قشنگ ترین نغمه ایست که تا کنون شنیده ام و اون نگاه پر مهرت که همیشه خنده ای د...
7 بهمن 1392

ما واكسن يكسالگيمون رو هم زديم هورا

امروز مصادف با اولين ٣٦٥ روزه گيت با مامان جون رفتيم واكسن و زديم و راحت شديم بر خلاف واكسن هاي قبليت اين بار خودم پيشت بودم البته چشمام رو بستم. راستي از دو روز پيش تا حالا واقعا راه ميري با يه ژست خاصي راه ميري كه آدم خنده ش ميگيره ، دخترم مباركه انشالله هميشه برقرار باشي . ممنون خدا جون
7 بهمن 1392

لحظه تولد يه فرشته خوشگل

سلام شايناي قشنگم . شما پارسال دقيقا همين الان ساعت ٩:٢٤ يه صبح زمستوني دنيا آمدي ، آمدي و شدي بهترين بهانه زندگيم گنج زندگيم لحظه اي كه دنيا آمدي اولين چيزي كه ديدم دستاي قشنگت بود بعدشم صورت باد كرده كوچولوت و گذاشتن وً صورتم من بغضم تركيد و اينطوري شد كه من مادر شدم فدات بشم. ٣٦٥ روز و صفر ساعت و صفر دقيقه ايت مبارك
7 بهمن 1392

يك اولين ديگه ! اولين قدم

دختركم چهار روزه كه اولين قدمت رو برداشتي چقد م خودت كيف ميكني نازنازك چند قدم بر ميداري و خودت و ميرسوني بهم منم بغلت ميكنم برات مثل يه بازيه ميخندي عادت كردي وقتي بلند ميشي مي ايستي بگيم آفرين شاينا برات دست بزنيم خودتم دست ميزني . گوشي تلفن و ميزاري در گوشت و ميگي اَوووُ قبلا فقط ميگفتي آ . به جيك جيك جوجه ميو پيشي هم اضافه شد راستي داشتان سقوط گربه از نوگير خونه مامان جون و نگفتم يادم بمونه بعدا ميگم ولي همون باعث شد كه شاينا جوجه عاشق گربه شد پس داشتان هاپو توي مجموعه زندگي. رم تعريف نكردم اين دو تا باشه توي يه پست ديگه .
3 بهمن 1392