فقط خواستم بگم كه دوست دارم
فقط خواستم بگم كه دوست دارم
اگر بخوام بنویسم چقدر و چه جوری میشه مثنوی هفتاد من
اصلا نمیشه این حرفا رو شرح و بسط داد، میشه؟
ولی به زیبایی و سادگی لحظاتی که وقتي از بيرون ميام ساكت ميشي و چشم ميدوزي تو چشمم و صورتت رو میاری جلو و میچسبونی به صورتم و لطیف ترین و زیبا ترین و آسمانی ترین صداها رو از ته حنجره نازت در میاری و دست میکشی رو صورتم و بهم میفهمونی که چقدر ساده و معصومانه میشه عشق ورزید... آره عزیزم به اندازه زیبایی بی نهایت همه این لحظات که خالقشی دوستت دارم عزیزم
شایدم بهتر باشه بگم: عزیزم منم خیلی خیلی دوست دارم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی